شیخ انصاری (رحمه الله علیه)
#گریه_شیخ_انصاری
#پرهیز_از_شهرت
خادم حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) می گوید:
طبق معمول، ساعتی قبل از طلوع فجر، برای روشن کردن چراغ ها، به حرم مشرف شدم،ناگهان از طرف پایین پای قبر حضرت امیر(ع) صدای گریه ای جانکاه و ناله ای سوزناک به گوش ام رسید. بسیار در شگفت شدم، خدایا این صدای کیست؟ این گریه ی جان سوز ازکجااست؟ عادتا این وقت شب، زوار به حرم مشرف نمی شوند و….
آهسته آهسته پیش رفتم تا ببینم قضیه چیست، ناگهان دیدم شیخ انصاری، صورت برضریح مقدس نهاده و چونان مادر جوان مرده می گرید و به زبان دزفولی با سوز وگداز، خطاب به امام علی (ع) عرض می کند: «آقای من! مولایم! ای اباالحسن! یاامیرالمؤمنین! این مسئولیتی که اینک بر دوش ام آمده، بس خطیر است و مهم، از تومی خواهم که مرا از لغزش و اشتباه و عدم عمل به وظیفه، مصون بداری و درطوفان های حوادث ناگوار، همواره راهنمایم باشی، و گرنه از زیر بار مرجعیت فرارخواهم کرد و آن را نخواهم پذیرفت ».
*مکاسب، ج 1، ص 123 ، مقدمه*